جدول جو
جدول جو

معنی عناب تر - جستجوی لغت در جدول جو

عناب تر
(عُنْ نا بِ تَ)
کنایه ازانگشتان محبوب است. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) ، کنایه از لب معشوق باشد
لغت نامه دهخدا
عناب تر
چیلان تر، انگشت دلستان
تصویری از عناب تر
تصویر عناب تر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُنْ نا)
به شکل عناب. مانند عناب، به رنگ سرخ. به رنگ عناب:
بده عناب چون سازی کمند زلف چین بر چین
مرا عناب وار از روی خون آلوده چین خیزد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(عَمْ بَ رِ تَ)
عنبر تازه، کنایه از خط و خال محبوب و معشوق باشد. (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از انجمن آرا) ، کنایه از زلف معشوق و محبوب باشد. (از برهان قاطع) (از آنندراج) ، عنبر ماهی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به عنبر شود
لغت نامه دهخدا
(عِ وَ)
کنایه از سوارکار و ماهر در سواری است: شیخ ما گفت روزی همه عنان وران بر سر کوی بایزید رسیدند. (اسرارالتوحید ص 240)
لغت نامه دهخدا
(کَ بِ تَ)
کباب آبدار، برف. (آنندراج).
- کباب تر از ران آهو، کباب آبدار از گوشت ران آهو.
- ، کنایه از پرگالهای برف است که در ایام زمستان می بارد. (برهان) (آنندراج) :
کباب تر از ران آهوی نر
نمک ریخته آب را در جگر.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ بِ)
جمع واژۀ عنبر. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به عنبر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عناب لب
تصویر عناب لب
تبر خون لب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عناب بری
تصویر عناب بری
کول خس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنبر تر
تصویر عنبر تر
امبر تر، شب، خجک یار (خجک خال)، زلف یار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابدتر
تصویر نابدتر
مقعد (درموقع توهین استعمال شود و غالبا (هرچه) برسرآن درآورند) : (هرچه نابدتر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابدتر
تصویر نابدتر
((بَ تَ))
کنایه از مقعد
فرهنگ فارسی معین
تپه ای قدیمی نزدیک قره تپه ی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی